مرگزار

نویسنده: علیرضا آقایی راد

ناشر: کتابسرای میردشتی

نوبت چاپ: چاپ اول – ۱۳۹۹

تعداد  صفحه: 70 صفحه

خصوصیات ظاهری: قطع رقعی | جلد شومیز | کاغذ تحریر

شابک: 9786227562255

کد محصول 53301 دسته‌بندی برچسب
این کتاب را با دیگران به اشتراک بگذارید
رمان «مرگزار» تألیف علیرضا آقایی راد است. در معرفی کتاب آمده است: «تصور کنید یک روز صبح از خواب بیدار می‌شوید او می‌بینید جهان به آن شکلی که می‌شناختید دیگر وجود ندارد، یا شما به جهان تازه‌ای گام برداشته‌اید که هیچ ذهنیت و شناختی از آن ندارید و باید به این جهان تازه خو کنید، این تم بسیاری از داستان‌های علمی-تخیلی است، اما اگر نه در لابه‌لای صفحات کتاب‌ها و یا بر پرده‌ی سینماها، که در حقیقتی محض، به چنین تجربه‌ای دست یابید، آن وقت چه خواهید کرد؟ با حقیقت زندگی در این جهان تازه چگونه روبه رو خواهید شد؟ جهان جدید چگونه جایی خواهد بود؟ شاید هر صبح که از خانه بیرون می‌رویم، تا شب که دوباره به خانه برمی‌گردیم، هرگز نفهمیم که هزاران نفر تجربه‌ای حقیقی از زندگی در جهانی سوای این جهان شناخته‌شده را کسب می‌کنند. شاید روزی هم نوبت شما بشود تا چنین تجربه‌ای را از سر بگذرانید. شاید این حقیقت که امروز تخیل و افسانه می‌خوانیدش، روزی بر شما نیز ظاهر شود، همان گونه که بر من شد. کسی چه می‌داند؟»

گزیده‌ای از کتاب:

«درست شبیه این است که فکر کنی داری خواب می‌بینی، یک خواب بد، یک کابوس؛ بعد هی زور بزنی تا بلکه بتوانی بیدار شوی، اتفاقاً هم بتوانی و یک نفس راحت بکشی که «آخی! بالاخره این کابوس لعنتی تمام شد». اما همین که کمی به خودت آمدی و چشمت به نورِ زُلِ محیط عادت کرد، بینی ای دل غافل! همین جایی هستی که در خواب می‌دیدی! یا بهتر بگویم خواب همین جایی را می‌دیدی که در آن زندگی می‌کنی. بعد شک کنی که اصلا داشتی خواب می‌دیدی یا نه؟! و این درست شبیه همین اتفاقی است که برای من افتاد. اسمش را می‌گذارم کابوس در کابوس، یا کابوس مکرر یا مضاعف یا … نمی‌دانم، هر چیزی از این دست. در این مواقع حسی به آدم دست می‌دهد شبیه وقتی که بالای چاهی عمیق یا لبه‌ی قرنیز پشت بام ساختمانی خیلی بلند ایستاده باشی و با آن که ترس از ارتفاع داری اما حسی شبیه لج‌بازی وادارت کند که مدام پایین را نگاه کنی و هر بار چیزی از توی سینه‌ات هری سر بخورد و بیفتد پایین جایی در مثانه‌ات، اما تو باز این کار را تکرار کنی. مثل یک جور مجازات ابدی. به فرض، شبیه همانی که پرومته بالای کوه المپ درگیرش بود. آن روز هم، وقتی آن دختربچه نمی‌دانم از کجا پرید وسط جاده، مجبور شدم برای این که زیرش نگیرم ماشین را به سمت شانه‌ی خاکی جاده منحرف کنم. ماشینم افتاد توی گودال و…» کتاب «مرگزار» در انتشارات کتابسرای میردشتی چاپ شده و در اختیار علاقمندان به رمان و داستان‌های فارسی قرار گرفته است.

می‌خواهید این کتاب را بخوانید؟

می‌خواهید این کتاب را بخوانید؟

مشاهده و دانلود بخشی از کتاب

کامیابی و ناکامی در ازدواج

مشاهده و دانلود بخشی از کتاب

کامیابی و ناکامی در ازدواج

می‌خواهید این کتاب را بخوانید؟

آواتار موبایل
Main Menu x