رمان «مرگ ایوان ایلیچ» اثر لئو تولستوی، نویسندهش شهیر روسی است که با ترجمهی یوسف قنبر به چاپ رسیده. در معرفی کتاب آمده است: «آنچه را که این کتاب به طور شورانگیزی بر صحنه میآورد، زندگی مردکی است از مردمان میانمایه و از کارمندان درستگار و وظیفهشناس، بیخبر از دین و آرمان و کمابیش از اندیشه که در شغل خویش و زندگی ماشینوار غرقهاند، تا لحظهی مرگ، و آنگاه با وحشت درمییابند که زندگی نکردهاند، بنابراین…»
گزیدهای از کتاب:
«در طی تنفسی در جلسه محاکمهی ملوینسکی که در ساختمان بزرگ دادگاهها صورت میگرفت، اعضای دادگاه و مدعیالعموم در اتاق خصوصی ایوان ایگوروویچ شِبِک جمع شدند و سخن آنان به دعوی معروف کراسوفسکی کشید. فیودور واسیلیهویچ قویاً بر این عقیده بود که رسیدگی به این دعوی در حیطهی قضایی آنان نیست، ایوان ایگوروویچ نظری مخالف داشت و پیتر ایوانوویچ که از آغاز در این مباحثه شرکت نجسته بود، روزنامهای را مطالعه میکرد که اندکی پیش توزیع شده بود. او گفت: «آقایان، ایوان ایلیچ فوت کرده است.» «واقعا؟». پیتر ایوانوویچ روزنامه را که هنوز تر و تازه بود، در اختیار فیودور واسیلیه ویچ گذاشت و پاسخ داد: «بیا خودت بخوان.» در کادری مشکی نوشته شده بود: «پراسکوویا فیودورونا گلووینا با کمال تأسف به اطلاع خویشان و دوستان میرساند که شوهر عزیزش ایوان ایلیچ گلووین که عضو دادگاه بود، در چهارم فوریهی ۱۸۸۲ درگذشت. مراسم تدفین آن مرحوم در ساعت یک بعدازظهر روز جمعه برگزار خواهد شد.» ایوان ایلیچ همکار آقایانی بود که در آنجا جمع شده بودند و همهی آنها او را دوست داشتند. هفتهها میشد که او بستری بود و میگفتند که به مرضی غیرقابل درمان مبتلاست. منصبش در دادگاه محفوظ مانده بود ولی میگفتند که در صورت فوتش الکسیف ممکن است جانشین او شود و …» کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» در
انتشارات کتابسرای میردشتی چاپ شده و در اختیار علاقهمندان به رمان و ادبیات روس قرار گرفته است.