کتاب «فرشی برای رینا» تألیف جوآن سیبلر است که با ترجمهی
لادن کزازی به چاپ رسیده. در معرفی کتاب آمده است: «جوآن سیبلر اینبار با روایتی جسورانه و پرهیاهو از چندین نسل و قاره میگوید: از تصمیمات دو زن جوان و تأثیراتش بر دنیای پیرامونشان. وی در این رمان که با نام «فرشی برای رِینا» به چاپ رسیده است، داستان خود را با شرحی از مادری جوان و مجرد آغاز میکند و با ماجراهای بسیار جالب و متنوع به پایان میرساند؛ اما در این میان اجزایی به ظاهر جدا از هم را با مهارت تمام به تمامیت داستان پیوند میدهد و رمان خود را با درهمبافتن چندین زندگی غنی میسازد. شخصیتها خود را به خوبی بروز میدهند و آنگاه عرصه را برای جولان دیگر افراد و حیات موازی آنها باز میگذارند. در این میتوان بازتاب عزم و آهنگ شخصیتی را در زندگی دیگر فردیتها بافت و در پایان و پس از گذران چند صباحی با آنان و با قراردادن تکههای پازل در کنار یکدیگر فریاد برآورد که ما تا چه اندازه نزدیک به لبهی پرتگاه زندگی میکنیم.»
گزیدهای از کتاب:
«همه این واقعیت را میدانند. مردم سفر میکنند و در این حین شاید به سرزمینی برسند که به زعم خودشان محلی برای تعالی آنها خواهد بود. از کوتهفکران دور میشوند، با محل جدید انس و به روال زندگی نو خو میگیرند و برای خود کاشانهای فراهم میآورند، اما شاید نه برای همیشه. عمهی من درست چنین آدمی بود. حدود بیست سال داشت که به استانبول رفت و با فرشفروشی خوشقیافه از اهالی کاپادوکیا آشنا شد. در آن زمان، دانشجوی رشتهی ادبیات باستانی یونان و روم بود و طبعاً سؤالات زیادی برای پرسیدن و نظرات فراوانی برای اظهارکردن داشت. فرشفروش آرام و زیرک بود و روزش به صحبت با مسافران میگذشت. با خود فکر میکرد دیگر حرف مشترکی با دختران ترک ندارد و از همینرو شیفتهی گفتوگوهای سرسری و بیقید عمهام شده بود. هنگامی که دوستانش به یونان بازگشتند، او ماند و به زندگی با آن مرد ادامه داد. درست سال ۱۹۷۰ بود. مغازهی آن مرد…» کتاب داستانی «فرشی برای رینا» در
انتشارات کتابسرای میردشتی چاپ شده و در اختیار علاقمندان به رمان قرار گرفته است.