رمان «شغل من گدایی است» تألیف ژان ماری روگول و ژان لویی دبره است که با ترجمهی شهرزاد سلحشور به چاپ رسیده. در معرفی کتاب آمده است: «ژان – ماری روگول بیش از ۲۰ سال را در خیابان زندگی کرده است. یک شب هنگامی که مشغول گدایی بود، به دوچرخه سواری پیشنهاد میکند که در زمانی که او مشغول خرید است، از دوچرخهاش مراقبت کند. این دوچرخه سوار ـژان – لویی دبره) است. از همان دیدار اول و دیدارهایی که پس از آن ادامه پیدا کرد، رابطهی خاصی بین این کارتن خواب و رئیس مجلس ملی فرانسه، بر مبنای اعتماد، شکل گرفت. تا آنجایی که با کمک ژان-لویی دبره، روگول پذیرفت تا داستان زندگیاش را بنویسد.»
گزیدهای از کتاب:
«به او پیشنهاد کردم که خاطراتش را در دفترچهای بنویسد، آنچه را که در زندگی دیده و تحمل کرده بود، همچنین مسائل پیش پا افتادهی زندگی روزانهاش را هم بیان کند و دربارهی زنان و مردانی که در خیابان با آنها مراوده داشت و همراهان «گدا»یش هم بنویسد. به او توصیه کردم که هیچ چیز را پنهان نکند. با نگرانی برایم اقرار کرد: «من خیلی کم مدرسه رفتهام. نوشتههایم پر از غلط است.» به او پاسخ دادم: «این هیچ اهمیتی ندارد، شما چیزهایی برای گفتن دارید، پس بدون این که خود را درگیر فرم، املاء و هر چیزی مانند اینها کنید، شروع کنید. همانطوری که میلتان میکشد بنویسید، همانطوری که به ذهنتان میآید، با هم تصحیحش میکنیم. اگر خوب شد، ناشری را برای چاپ داستانتان پیدا می کنم.» این که با خودم فکر کنم چنین شخصیتی چگونه «قلمی» دارد، به وجدم میآورد. هر بار که او را دوباره میدیدم، میپرسیدم که کجای برنامهمان است و اینکه آیا شروع کرده است؟ جواب میداد که پیش می رود. من واقعاً این را باور نداشتم و بعد دیگر در موردش با او صحبت نکردم. گاهی او بود که این موضوع را وسط میکشید: «پیش میروم، پیش میروم، ولی پر از غلط است…» ما تصور یکسانی از زمانی که میگذرد نداریم. من بیطاقت بودم، او آرام و خاطر جمع. بالاخره در حالی که تا حدودی خودم را گول میزدم، شماره تلفنم را به او دادم تا وقتی تمامش کرد با من تماس بگیرد.» کتاب «شغل من گدایی است» در
انتشارات کتابسرای میردشتی چاپ شده و در اختیار علاقمندان به زندگینامه و داستانهای حقیقی قرار گرفته است.