عناوین موضوعی کتاب‌ها
عناوین موضوعی کتاب‌ها

جستجوی کتاب‌ها

زبان نوشتاری کتاب

آخرین هدیه

نویسنده:‌ عبدالرزاق گورنه

مترجم: مهوش غلامی

ناشر: کتابسرای میردشتی

نوبت چاپ: چاپ اول- 1401

تعداد صفحه:  328 صفحه

خصوصیات ظاهری: قطع رقعی | جلد شومیز | کاغد بالک

شابک: 9786227600926

این کتاب را با دیگران به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
Facebook
اشتراک گذاری در twitter
Twitter
اشتراک گذاری در linkedin
LinkedIn
اشتراک گذاری در pinterest
Pinterest
این کتاب را با دیگران به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
Facebook
اشتراک گذاری در twitter
Twitter
اشتراک گذاری در linkedin
LinkedIn
اشتراک گذاری در pinterest
Pinterest

کتاب «آخرین هدیه» از عبدالرزاق گورنه و با ترجمه مهوش غلامی منتشر شده است. گزیده‌ای از کتاب را می‌خوانیم:
عبدالرزاق گورنه به سال ۱۹۴۸ در تانزانیا (زنگبار) زاده شد. در پی کودتا و انقلاب در زادگاهش در ۱۸ سالگی به انگستان پناهنده شد و به تحصیل پرداخت. پس از پایان تحصلات به عنوان استاد ادبیات پرداخت. پس از پایان تحصیلات به عنوان استاد ادبیات در دانشگاه «کنت» به تدریس و نوشتن داستان‌های بلند پرداخت. جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۲۱ به وی اعطا شد. رمان‌های وی بارها نامزد جوایز معتبری چون جایزه بوکر، جایزه ویتبرد، جایزه کین، جایزه ادبی نویسندگان کشورهای مشترک‌المنافع شده است.
عبدالرزاق گورنه در داستان‌هایش صدای بی صدایان، مهاجران، پناهندگان و تبعیدیان را سر می‌دهد. آنان که از سرزمین خورشید گریخته‌اند ولی ریشه در زادگاه و میهن خویش دارند.
از رمان‌های نامی و شهره او گذشته از «آخرین هدیه» این کتاب‌ها را می‌توان نام برد:
خاطره کوچ، قلب شنی، بهشت و آخرین رمانش «ورای زندگی‌ها»

گزیده‌ای از کتاب

مدت‌ها قبل از شروعِ دردسرها، روزی بدون اینکه کلمه‌ای به کسی بگوید بی سروصدا از آنجا رفت و دیگر برنگشت. بعد، روزی دیگر، چهل و سه سال بعد، دقیقا در آستانه‌ی در ورودی خانه‌اش، در شهری کوچک در انگلیس از حال رفت و نقش بر زمین شد. اواخر روز بود که هنگام برگشتن از سرِ کار این اتفاق افتاد، بله، آخرای روز. خیلی خیلی وقت پیش بود که همه چیز را رها کرده بود و هیچ‌کس هم جز خودش مقصر نبود.
احساس کرد دارد شروع می‌شود، دارد از حال می‌رود. نگران شد، نه به خاطر ترس از مردن، مرگ تا به یاد می‌آورد همیشه کنارش پرسه می‌زد، بلکه به خاطر این احساس که چیزی مثل ضربه‌ای نبود که از آسمان به او وارد شود، بلکه بیشتر شبیه جانوری بود که به آرامی سرش را به سوی او بر می‌گرداند، او را می‌شناخت و بعد دستش را دراز می‌کرد تا او را خفه کند. در حالی که از ضعف بدنش به تحلیل می‌رفت، گیج نبود و فکرش خوب کار می‌کرد. در این حال به شکلی بی‌معنی فکر می‌کرد این همان چیزی است که هنگام مرگ از گرسنگی یا سرما یا افتادن سنگی روی بدن شما و بند‌آمدن نفستان احساس می کنید. با وجود نگرانی، از این این مقایسه چهره‌اش درهم شد: ببین خستگی می‌تواند چه داستانی بسازد؟

کتاب «آخرین هدیه» در انتشارات کتابسرای میردشتی چاپ شده و در اختیار علاقه‌‌مندان به رمان و ادبیات قرار گرفته است.

می‌خواهید این کتاب را بخوانید؟

می‌خواهید این کتاب را بخوانید؟

مشاهده و دانلود بخشی از کتاب

آخرین هدیه

مشاهده و دانلود بخشی از کتاب

آخرین هدیه

می‌خواهید این کتاب را بخوانید؟

شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید
آواتار موبایل
Main Menu x