سر به روی شانه‌ها

رمان «سر به روی شانه‌ها» تألیف هانری تروایا است که با ترجمه‌ی مجید تولی به چاپ رسیده. در معرفی کتاب آمده است: «اصطلاح «سر به روی شانه داشتن» در مفهوم رایج آن در زبان فرانسه یعنی «عاقل بودن». در مواردی نیز این اصطلاح بیانگر «وضعیت انسانی است که هر آن بیم دارد سر خود را از دست بدهد.»»

گزیده‌ای از کتاب:

« – اعتراف کن که دوستش داری؟ زن جوان شانه‌ها را بالا انداخت و جلو آینه به آرایش خود ادامه داد. «اتین» که روی لبه‌ی وان حمام نشسته بود و کوچک‌ترین حرکات مادرش را زیر نظر داشت، بار دیگر گفت: –  این که دوستش داری ناراحتم نمی‌کند، حتی خوشحال هم می‌شوم. منتظر تشکر با لبخندی بود، اما ماتیک سرخ‌رنگ در حال سر‌خوردن روی لب‌های زن جوان بود و تمام شعاع صورتش به دور این مرکز آتشین، رفت‌رفته روشن تر می‌شد. اتین مارتن پرسید: حالا دیگر از رنگ سرخ استفاده می‌کنی؟ – آن یکی بیش تر بلوطی رنگ بود و صورتم را غمگین نشان می‌داد. – شاید… ولی من خیلی دوستش داشتم… اتین از همان کودکی دوست داشت در آرایش مادرش دخالت کند و حالا بار دیگر او این چهره‌ی قشنگ با ابروان پرپشت و چشم‌های درشت و سیاه را می‌ستود، این چهره‌ی پاک، محکم و کمی پژمرده، به نحوی غریب بر بالای بدنی گوشت‌آلود و دخترانه قرار داشت و پیراهن آبی چین‌دار بایقه‌ی سفید مدرسه‌ای، احساس جوانی دیرهنگام و شکننده‌ی او را حکایت می‌کرد. اتین گفت: – به جای آقای ماکسیم ژوبر‌، من تو را به شام می‌برم. زن جوان در حالی که موهای کوتاهش را تکان می‌داد، به ناگاه با صدای بلند خندید: –  ماکسیم ژوبر برای خودش کار و زندگی دارد. ما فقط برای کار هم دیگر را می بینیم… – و آن وقت برایت گل می‌فرستد! – خب، آدم مبادی آدابی است. – نه، چون که از تو خوشش آمده. – تو دیوانه شده‌ای، اتین! من دیگر به تو اجازه نمی‌دهم….» رمان «سر به روی شانه‌ها» در انتشارات کتابسرای میردشتی چاپ شده و در اختیار علاقمندان به ادبیات فرانسه قرار گرفته است.